سالهاست که چشم انتظار پشت این پنجره نشسته ام
سالهاست که درختان را می بینم که شکوفه نکرده اند
سالهاست که تن درخت حسرت ام عریان است
سالها پیش بود که تو را دیدم
وقتی که شکوفه ها به نسیم التماس می کردند که آنان را برای بوسه زدن به جا پای تو اندازند
زمین غرق در شکوفه بود ...
سالهاست که به تو می اندیشم
به این می اندیشم که ای کاش بجای مهتاب تو می خندیدی
ای کاش بجای همه ی گلهای تو می شکفتی
ای همه مهربانی به تو می اندیشم ...
سالهاست که دیوار بلندی بر روی این پنجره کشیده اند
اما من هنوز چشم از پنجره برنداشته ام
می دانم که روزی خواهی آمد
شاید کمی آن دورترها
دورتر از پنجره امیدم
دورتر از شاخه های عریان درختان در حسرت
دورتر از شهر مهربانی ...
می دانم آمده ای
پشت این دیوار بلند
کمی دروتر از ما
در شهر فرشته ها..
..ای کاش این نزدیک تر ها آمده بودی ...
همیشه مهربان
سلام
خیلی زیبا نوشتی
دلت شاد
سلام دوست عزیز
وبتون خیلی نازه
خوشحال میشم به منم سر بزنین
مرسی
سلام بر شما و وبلاگ زیبای شما
از سروده هام هدیه به شما :
در دادگاه عشق گفتی بگو ولیکن
حرف نگفته ام را ناگفته می گذارم
بگذار تا بگریم حرف دلم بگویم
اما به خاطر تو ناگفته می گذارم
حرف من از غریبی است از ذوق با تو بودن
حرف غریب خود را ناگفته می گذارم
گر سد شوی به راهم تا حرف دل بگویم
گویم به روبرویت ناگفته می گذارم
در کیمیای هستی عالم بهانه ای بود
لیکن بهانه دل ناگفته می گذارم
اندر امید عشقت هوای شاعری بود
((این شعر تازه را هم ناگفته می گذارم))
سلام
وبلاگ زیبایی دارید!
سربلند باشید و پایدار!
Sherat kheli zibaSt man ke lezat bordam
alli bod 86 9 16
تا کجا باید شاهد چرخش مسخره زمین باشم ...
تا کجا باید ببینم که روزها خورشید خود سوزی میکند ...
و شبها همچنان خودخواهانه سکوت میکنند
تا کی شاهد پر پر شدن دلی باشم که تنها از این آدمهای مهربون کمی صداقت میخواست ...
نه من گدای محبت نیستم ...
و محبت پول خوردی در دست این انسان های سنگ دل نیست ...
و من هم گدای دست گشوده فرا روی این ظالمان نیستم ...
من خودم هستم ... اگه خوبم ... اگه بدم ... یکی هستم ... من خودم هستم
تا کجا باید شاهد چرخش مسخره زمین باشم ...
تا کجا باید ببینم که روزها خورشید خود سوزی میکند ...
و شبها همچنان خودخواهانه سکوت میکنند
تا کی شاهد پر پر شدن دلی باشم که تنها از این آدمهای مهربون کمی صداقت میخواست ...
نه من گدای محبت نیستم ...
و محبت پول خوردی در دست این انسان های سنگ دل نیست ...
و من هم گدای دست گشوده فرا روی این ظالمان نیستم ...
من خودم هستم ... اگه خوبم ... اگه بدم ... یکی هستم ... من خودم هستم