من همیشه مهربونم ، شانه ام همه خواهش ، واسه ی تو که عزیزترینی دستای من پر از نوازش
سربزار به روی شانه ام تا باهم بریم به خواب رویاها من واسه ات قصه می گم از روزهای
شیرینی که در انتظارمونه من می خوام با تو بمونم تو که از قصه هایی ،تو که از آسمونایی تو
که همیشه تو فکر رفتنی اما من خسته به فکر خواهش موندن ، من می خوام با تو بمونم آخه
وقتی که تو نیستی تن من همش میشه خواهش خواستن واسه ی توکه همیشه جون پناهی
برای این تن خسته آخه تو معبود منی پس شکنجه پنهان سکوتت برای چیست اون آشکار کن
و زیباترین حرفت را بگو و هراس از آن ندار که بگویند سخن بیهود می گویی که حرف ما
سخن بیهودگی نیست
چرا که عشق خود بیهوده نیست عشق خود فرداست عشق همیشه است
همیشه مهربان |